دستهایش را می کشید روی سر کودک و می گفت که" من دیگه باید برم" !
پسرک با ماشین اسباب بازی خود بازی می کرد و نمی دانست که چه می گوید پدر !
حالا پدر نیست تا چیزی بگوید و پسر با کابوس فقدان پدر بازی می کند و هی در دل خود می گوید" کاش نمی رفتی"!