انسان قسمتی از کل است، که ما به آن می گوییم جهان ، قسمتی که محدود است در زمان و مکان. او خودش را، افکارش را و احساسش را مثل چیزی جدا از بقیه تجربه می کند- نوعی فریب بصری از هوشیاریش. این اغفال برای ما نوعی از زندان است، مهر و عاطفه منحصر میشود به امیال خودمان و اندکی اشخاص نزدیکتر به ما. وظیفه ما باید این باشد که از این زندان "با فراختر کردن دایره مهربانیمان برای در آغوش گرفتن همه مخلوقات و زیبایی طبیعت" خودمان را آزاد کنیم.
زنده باد اینشتین.....
اقا درسته ما اهل ادب و روان هستیم اما علاقه زیادی هم به انرژی و بخصوص این استاد داریم ها
زنده باشی
دمت گرم و سرت خوش...
همین ها هستند که با تلاش شبانه روزیشون علم رو به جامعه هدیه می کنن
سلام
بسیار نیکوِ،به تعداد انسانهای روی این کره خاکی راه وجود داره، راههایی برای شناخت خود و خدای خود.
موفق باشی.
ممنون دوست من
به درستی که حق با توئه
درود بر غیرتت