من از سیاست بیزارم ، بیزار!

یا حق 

 

 

                        policy 

 

 

هیچ نمیدانم... غرق در مجهولاتم...

 اما میدانم که  من دین خودم رو دوست دارم  شیعه بودن افتخار من است اما متنفرم از سیاست ! 

من ازسیاست بیزارم برای اینکه انسانها برای بالا رفتن دست در هر کثافت و دروغی می کنند !

من از سیاست بیزارم  چون وارونه است!

من از سیاست هیچ نمیدانم ولی از آن بیزارم من کاری ندارم که چه میکنند

من از سیاست بیزارم از اینکه مردمی در دنیا گرسنه بمانند به واسطه ی تفکرات افرادی دیگر

من از سیاست بیزارم به خاطر بروز جنگها

من از سیاست بیزارم چون صداقت ندارد و بدی را به گونه ای حیرت آور زیبا جلوه می کند

من از سیاست بیزارم چون که عده ای خود را آقای دنیا می دانند

من از سیاست بیزارم چون بین انسانها را فاصله می اندازد

 من از سیاست بیزارم زیرا عدهای را مجاز به کشتن عده ای مردم بیگناه  میکند

 من از سیاست بیزارم چون عده ای از ارزش های من سوء استفاده می کنند

من از سیاست بیزارم چون محبت و عشق نمیشناسد

من از سیاست بیزارم چون با سیاست وارد می شود

من از سیاست بیزارم  ...  

 

حالا چه چیزی کثیف تر از این میتواند باشد...

نظرات 1 + ارسال نظر
فریده یکشنبه 13 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ http://bandarlengeh.blogsky.com

ولی برای آزادی باید یک بهایی رو پرداخت کنی
و اینه بهای زندگی کردن و آزادی... جنگیدن یا تحمل کردن سیاسیون...
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد