به نام خدای زیبایی ها ،
خدایی که هر روزه ما با اذنش جون میگیریم ،
خدایی که ما رو برای نیکی کردن به هم آفرید نه برای ظلم ، برای عدل و همه ی افعال مثبت برای با هم شاد بودن برای دنیایی شاد ،
برای الگو ازقران و بزرگان و امامان (ع)،
برای دیدن درد های دیگران و کمک به همنوع و نیازمندان برای دیدن شادی دیگران و مسبب لبخند بر لبان دیگران و ...
وخدایی که در این نزدیکیست و او نشان میدهد و انسان نمی خواهد...چقدر عجیب است که ما هنوز نیاموخته ایم که در وقت شادی باید شادی کنیم هیچ ایرادی ندارد که در ولادت امام رضا در تاریخ 8/8/88 شاد باشیم ، ولی مثل این می مانند که هنوز تلویزیون ما این حقیقت را نمی داند که ما چه فرصت هایی را برای شادی کردن از دست داده ایم ،
مثلآ ولادت آقا برای ما عید است اما نه آهنگی شاد نه فیلمی دیدنی نه برنامه ای و نه جشنی با شکوه با موسیقی شاد و تاریخی و اصیل خودمان که مردم را در این روز شاد کند شاید متوجه ی منظورم شده باشید منظورم آن جشنهای درباری و پادشاهی نیست که سابق گرفته میشد اما کاش صدا و سیمای جمهوری اسلامی در زمانهایی که ما باید شاد باشیم شادی را به مردم هدیه کند و دولت برای مردم جشن هایی تدارک ببیند!
و خوب این سوالی بود که همه تو مغزشون هست و شاید ما نمی توانیم برای مناسبت ها و حتی چیزهای ساده احساس خوشبختی و دوستی و خوشحالی کنیم...
ولی مردم ما آنقدر عاشق امام رضا هستند که وجود پر نعمت ان حضرت و مرقد ایشان خود شادی بخش آنهاست.
و خدایی که بسیار شاد و مهربان است...
یا علی
به نام خدای مهربان
سلام
نامه ای که بسیار زیبا و تاثیر گذار است، نامه ای نوشته شده توسط پسرک سیاهی ، که برای دوستان سفید که او را رنگین پوست میدانند ...
من
وقتی که به دنیا می آیم، پوست بدنم سیاه است
وقتی که بزرگتر می شوم، پوست بدنم سیاه است
وقتی که جلوی آفتاب می روم، پوست بدنم سیاه است...
ادامه نامه پسرک در ادامه مطلب نگاشته شده است ، همراه کودک باشید!
ادامه مطلب ...
دستهایش را می کشید روی سر کودک و می گفت که" من دیگه باید برم" !
پسرک با ماشین اسباب بازی خود بازی می کرد و نمی دانست که چه می گوید پدر !
حالا پدر نیست تا چیزی بگوید و پسر با کابوس فقدان پدر بازی می کند و هی در دل خود می گوید" کاش نمی رفتی"!
یه موقع خدا یه حرفایی رو به آدم با یه روشهایی میزنه که واقعآ بعد
از اون شرایط تازه آدم به مفهوم واقعی اون وضعیت پی میبره
و میفهمه که اون مسیری که میرفته اشتباهی بوده !
و خدا رو شکر ...
در انتظار فرج باشید و از رحمت خدا نومید نباشید.
( حضرت و مولا علی (ع) )
به نام حق بی همتا
خدایا فاصلت تا من خودت گفتی که کوتاهه
از این جا که من ایستادم چقدر تا آسمون راهه
.
.
.
می خوام عاشق بشم اما تب دنیا نمی ذاره
سر راه بهشت من درخت سیب می کاره
.
حال من دست خودم نیست
دیگه آروم نمی گیرم
دلم از کسی گرفته ... که می خوام براش بمیرم ...
.
.
.
باز سرنوشتو ... انتهای آشنایی
باز لحظه های غم انگیزه جدایی
باز لحظه های ناگزیره دل بریدن
بازم اول راه و حس تلخ نرسیدن
DownLoad-Ali Lohrasbi-komaki
به نام حق
اگر کسی به تو لبخند نمیزند ، علت را در لبان بسته خود جستجو کن . . .
هیچ کار خیری رو به خاطر ریا انجام نده ، و به خاطر حیا وا مگذار . . .
کاری که در برابر ماست هرگز به بزرگی نیرویی نیست که در پشت سر ماست . . .
از آنهایی نباش که وقتی از دنیا رفتی بخواهند توی خاک جایت کنند ، بلکه توی دلها یادت کنند . . .
خردمندی آن است که آنچه میدانی بر زبان آوری و به آنچه میگویی عمل کنی . . .
قدری صبور باش که این نیز بگذرد / این روزهای زرد و غم انگیز بگذرد
آری بهار پشت زمین لانه کرده است / چیزی نمانده که پاییز بگذرد
گفتم کنار مردم نامرد زندگی ؟؟ / گفتی صبور باش که این نیز بگذرد . . .
وقتی میتوانی با سکوت حرف بزنی ، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن . . .
تو را دوست دارم
و وقتی تو نیستی غمگینم
و به آسمان آبی بالای سرت
و اخترانی که تو را میبینند رشک میبرم
تو را دوست دارم
وآنچه میکنی درنظرم بی همتا جلوه می کند
و بارها در تنهایی از خود پرسیده ام
چرا آنهائیکه که دوستشان دارم بیشتر شبیه تو هستند
تو را دوست دارم
اما هنگامی که نیستی از هر صدایی بیزارم
حتی اگرصدای آنانی باشد که دوستشان دارم
زیرا صدای آنها طنین آهنگین صدایت را در گوشم می شکند
می دانم که دوستت دارم
اما افسوس که دیگران دل ساده ام را کمتر باور می کنند
و چه بسا به هنگام گذر می بینم به من میخندند
زیرا آشکارا می نگرند نگاهم به دنبال توست
به نام خداوند زیبایی و صلح
دیروز به خودم میگفتم:
.
چرا نباید به اون کسانی که دستهاشون همیشه همرامون بوده عشق بورزیم اونطور که سزاواره!
.
چرا نتونیم در تلالو شاخه های رو به خمیدگی غروب یک خورشید پاییزی به کسی که از ته وجود دوستش داریم عشق بورزیم!
.
چرا نتونیم هر صبح به امید اینکه شب گذشته به نیکی گذشت روز رو با امید شروع کرد.
.
چرا در برابر کسانی که وجود ما بی وجود آنها بی وجود و خالی است عشق رو تعظیم و فدا نکنیم.
.
چرا به گریه هایی که گهگاهی با اشک های فراوان توام هست افتخار نکنیم.
.
چرا به دستان کودکی که امروز در دستان ماست و چهره اش شکفته به زیبایی گلهای بهاری محبت نکنیم.
.
چرا به دستان پدران و مادرانی که ذره ذره وجودشان در جوشش است برای پویایی و خوشحالی ما ، بوسه نزنیم.
.
چرا به وجود خدا پی نبریم خدایی که پی و شالوده ما رو بنیان نهاده.
.
چرا خود رو مستحق دست یابی به بهترین ها ندونیم و وبا ظرف وجود خودمون رو لبریز از معرفت واندیشه نکنیم.
.
چرا دنیایی نسازیم که خبری از جنجال نباشه و شورش و پلیس ضد شورش.
.
چرا واژه ی پاک صلح رو بر پهنای دنیا ننگاریم.
.
پس باید دستهامون رو گره بزنیم برای بودن و عشق ورزیدن و گرفتن...
.
و ما می تونیم و خواهیم کرد...
لحظه ای با من باش...تا به باغ چشم تو پنجره ای باز کنم...