خیانت یا جنایت !

سلام صابر عزیز 

تو خیلی عالی خیانت رو توصیف کردی و من تنها میخوام یه مقدار نظرم رو بنویسم... 

من نظری راجع به قضاوت ندارم چون یک مسئله پیچیده حقوقی است... اما خیانت!

مرگ به غایت زیباتر از خیانت است...!

خیانت یعنی نقض وجود دیگران...

نا انگاری احساس...

خودخواهی ...

و از نظر من زن یا مرد متاهل به معنای واقعی در این عمل خائن تر از فرد مذکور مجرد هستند...

در این رابطه جامعه مورد خیانت فرد مجرد است و در مقابل برای فرد خیانتکار زوج، هم خانواده (همسر) و هم جامعه ...!

هم مرد  وهم زن خیانتکار ... صابر جان دقت کن که در جامعه زنهای خیانت کار کمتر از مردان خیانتکار نیستند...البته منظورم این نیست که این عارضه در جامعه ما فراوان به چشم میخورد ...نه ، به هیچ وجه !

وقتی(یک) زوج متعهد میشوند، تناقض عهد ،خیلی سنگین تر از خیانت یک مجرد  است... 

وقتی تمایل برای پذیرش یک(Mini Community) جامعه کوچک به اسم زوج یا (خانواده) صورت میگیرد ... قوانین هم از دنیای کوچک مجردی سخت تر میشوند... و قضاوت هم به نحوی شدید تر است... این به این معنی نیست که فرد مجرد مسئولیتی ندارد بلکه در سطحی پایین تر در این رابطه قرار میگیرد...

رابطه دو فرد مجرد در جامعه طبیعی تر از رابطه ای غیر از این حالت هست...

سردی واژه خیانت من رو یه جورایی یاد فیلم بی وفایی (Unfaithful ) انداخت...مطمئنم که اون فیلم رو دیدی و تاثیرش رو در فیلم احساس کردی...

نظرات 18 + ارسال نظر
مهراز دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ب.ظ

مرگ به غایت زیباتر از خیانت است...!

اگر کسی بخواهد خیانت کند ... در هر زمینه ... بهتر است مرگ را لمس کند تا این فعل را انجام دهد...
منظورم این هست ، تو رو خدا محاکمه نشم...!

صابر دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:01 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

چقدر خوب اشاره کردی مهدی جان...به واقع..

بله خیانت فرد متاهل در اولین وهله متوجه خانواده اش تا خودش و این رنج است.

کودکی که از محبت محروم میشود...همسری که باید با یک ""نامحرم"" زندگی کند...

درست شنیدید ""نامحرم"""///// طبق آمار بگذار بگویم حدود 70 درصد زن و شوهران جامعه کنونی علارغم اینکه در کنار یکدیگر زندگی می کنند بهم یکدیگر محرم نیستند..

زیرا شرط اصلی بسته شدن تعهد ازدواج"" میل و رضای باطنی دو طرف است"" اگر روزی این رضایت از بین رو به معنایی زن و شوهر محرم هم نیستند.

داداش به نظر من ازدواج و زندگی زناشویی یک تعهد و قرارداد است که بین طرفین بسته می شود هنگامی که یکی از دو طرف این تعهد را زیر پا گذارد معامله(همان تعهد) فسق می شود و این آغاز طلاق عاطفی در زندگی ها و شروع جرقه خیانت است.

می دانی که امروز علل بسیاری از طلاق ها ..پول نداشتن... یا حتی بیمار بودن یکی از طرفین...و یا نازیبا بودن آنها نیست بلکه یکنواختی زندگی زناشویی است و این یکنواختی ریشه در عواطف دارد و عواطف ریشه در فرد و فرد هم وابسته به جامعه است و جامعه ما هم غرق در بی عاطفگی.

خیلی حرف زدم ببخش داداشی...

در هر صورت هیچ دلیل قانع کننده ای برای خیانت وجود ندارد. و نخواهد نداشت.

ممنون صابر جان
بسیار عالی...
فالواقع نیاز عاطفی برتر از یک نیاز جنسیست...
و به گونه ای مشمول ان است و مهر و رضایت طرفین حلقه و گره این تعهد (ازدواج)...
و کمرنگ شدن عاطفه و محبت ، نامحرمی را پدیدار می سازد و در نهایت طلاق عاطفی...

بسیار زیبا نوشتی
بازم ممنون صابر جان

صابر دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

مهدی جان چقدر اهنگ وبلاگت آرامش بخشه..یا د روزهای بی خاطره افتادم...

یاد اینکه چقدر سخته آدم از خاطرات نداشته ای حرف بزنه که گویا باهاشون زندگی کرد..

یاد زنده بودن افتادم..

یاد اون نسکافه آخر شب...یاد اون کتاب رمان... یاد همون روزهای بی خاطره

یاد خودم............!!!

می بینی همیشه آخرسر یاد خودم می افتم اونم با تردید

زیبایی و آرامش تو نگاه توئه صابر عزیز...
روزهای بی خاطره ..آره...
جالبه آهنگ وبلاگت یه روز اشک منو درآورد...!
گاهی لحظه ای ... تصویری ... یا قطعه ای به تو آرامش میده...
امیدوارم همیشه درونت زنده باشه و به یاد خودت بیفتی...

بهترین طریقه دگر شناسی و خداشناسی و معرفت ، خودشناسیست..

مهراز چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:07 ب.ظ

سلام

پس چرا آهنگای شما تو سیستم من نمیاد؟؟؟

داداش صابر این همه خاطرات گفتی باز می گی بی خاطره؟؟؟؟؟

اصلا آدم خاطره نداشته باشه بهتره. تقاص خاطره جنونه!

سلام
داداش صابر این همه خاطرات گفتی باز میگی بی خاطره...!
من چمله ات رو متوجه نمیشم...
منظورت ُ با داداش صابر این همه... هستش دیگه...
در مورد آهنگ...
احتمال زیاد کد آهنگ رو درست تو وبت کپی نمیکنی ...
بهتره در انتهای وبلاگت ( قسمت اسکریپت ) کد رو با فاصله 2 سطر (2 Enter ) کپی کنی... ..

مهراز عزیز ، زندگی هر جور بگذره یه خاطراتی داره یا خاطره تلخ یا شیرین...
وشاید یکی مثل من روزهایی داشته بی خاطره... یعنی نه تلخ نه شیرین... و شاید هم تلخ و هم شیرین!
نمیدونم ...! Error !

بابک خرم دین چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:37 ب.ظ http://www.ashtaad.blogfa.com

درود
من در وبلاگم درباره چگونگی پیدایش جهان پس از مرگ در ادیان مختلف نوشتم لطفا" آن مطالب را بخوانید و بگویید نظر شما در این باره چیست
با تشکر[گل]

دو صد بدرود
حتمآ دوست عزیز

مهراز چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ب.ظ

سلام

۲خط اول مال شما بود ۲ خط دوم مال آقای صابرخان!!!!

آخه یاد یه عالمه چیز افتاده از اولم می گه بی خاطره.

حالا خودشون تشریف بیارن منظورمو متوجه می شن!

سلام...

گرفتم موضوع رو...

حالا یه وقت کتک کاری نشه سر این خاطره و بعدش یه خاطره بشه (شوخی)!

سعید پنج‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ب.ظ http://grave-stone.blogsky

سلام مهدی جون!
به نظرم تمام خیانت رو میشه توی همون فیلم دید ( اون زن با دو بچه دست به اون کار میزنه و عکس العمل شوهرش...)
خیانت در زندگی زناشویی.کثیف ترین کاریه که آدم می تونه انجام بده!


سلام داش سعید
آره درسته... این یک معضل فرهنگی بود توی فیلم... اون هم توی فرهنگ آمریکایی که ...

رهــــا جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:19 ب.ظ http://fair-eng.blogsky.com

با وجود این همه خیانت برای یه فرد مجرد کلی ترس و دلهره بوجود میاد، چون دیگه نمی تونه به کسی اعتماد کنه...
چقدر وحشتناکه!
ای کاش فقط یک لحظه به عاقبتمون فکر کنیم ببینیم آخهرش چی؟!! آخرش که با خاک یکسان می شیم!

دوست عزیز ما باید خودمون رو سعی کنیم بسازیم و تک تک افراد هستند که جامعه رو می سازند...
همیشه در هر جامعه ای تعدادی از این افراد هستند ... دقت کنید که همه افراد اینگونه نیستند اگر این گونه بود این یک فاجعه تلقی میشد نه یک معضل...!
آره...
عاقبت خاک بود حسن جمال من و تو
خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو

ممنون از اینکه سر زدی...

صابر شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ق.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام مهدی جان..

خوبی داداش؟؟

می بینی تورخدا آبجی مهراز هی به من گیر میده... اصلا یکی نیست بگه آقا توی وبلاگ کس دیگه چرا به من گیر میدی (شوخی بود)


راستش منظورم از روزهای بی خاطره قسمتیش مربوط به اهنگ سیاوش قمیشی هست و قسمتش مربوط به این جمله وبلاگم که نوشته بودم

""تلخ می دانم شیرینی این احساس را""

اگر خاطره ای بود سنگینی شیرینیش بقدری نبود که تلخی ها را جبران کند...

این میشه که میگن روزهای بی خاطره....

ببخشش داداش مهدی وبلاگ شما شده میدان جنگ ما..

حالا آبجی چی میگی؟ اصلا می خوای بزنیم به تلافی بحثمون وبلاگ مهدی جان رو داغون کنیم؟

وای صابر جان ...! سلام...
آقا معذرت نتونستم نت بیام و جواب کامنتت رو بزارم...
"تلخ میدانم شیرینی این احساس را" بسیار زیبا گفتی...
بازم بابت دیر کردم معذرت ، چون یه وقت نبودم و یه سری کار واسم پیش اومد

علیرضا یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ب.ظ http://goftan.blogsky.com

سلام آقا مهدی

من احساس می کنم با هر بار خیانت زن و شوهر به هم یکی

از رشته های بقای این دنیا گسسته می شه و عرش خدا به

لرزه می افته .

سلام علیرضا جان
آره هر دفعه خیانت یه ضربه به جامعست... عرش خدا هم به لرزه در می آد( اینو دقیقآ نمیدونم !)

مهراز دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ب.ظ

سلام

چرا آپ نمی کنی؟؟؟؟

سلام مهراز
یه مدته که سرم شلوغه...
مرسی که به فکر آپ منی...

مهراز پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ

آخه هروز میام اینجا همشم همینو (می خونم)!

من آپم خوشحال می شم بهم سر بزنی.

سلام...
نیستم...
یه جورایی وقت پیدا نکردم تا قلمم رو به مغزم پیوند بدم...
حتمآ بهت سر میزنم...
دلم واسه وبلاگ صابر عزیز تنگ شده ...
شرمنده واقعآ سرم شلوغ بود و وقت سر زدن به وب دوستان رو نداشتم...

سعید سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:29 ب.ظ http://grave-stone.blogsky

سلام مهدی جون!
نیستی؟

سعید جون سلام
تو که میدونی یه سری کار...و سرم شلوغ بود...
دمت صد 100 تا قناری!

حمید رضا زارعی پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:46 ب.ظ http://www.mutation.mihanblog.com

درود بر تو داداش که وبلاگم سر زدی ، یک دنیا ممنون عزیز
باز هم آپ هستم عزیز

آقایی دوست عزیز
حتمآ سر میزنم

مهراز جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ

سلام!

ای بابا این دوستای وبلاگی من همشون یه مدته اعتصاب آپ کردن....!!!!!!!

سلام
واقعا شرمنده...!!!
اعتصابی در کار نیست ولی روزگار یه موقع کاری میکنه که زمانت رو از دست بدی و دیگه اون وقت رو نداشته باشی و ثانیه ها با تو مدارا نمیکنن و هی تو در کورس با اونا کم و کمتر میاری...
ایشالا این روزا میام و همه دوستان دور هم جمع میشیم و از تبادل افکارمون لذت میبریم

صابر یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:51 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام داداش مهدی...

نه دیگه نشد...آقا شما فقط می یای جواب میدی میری بابا دلمون برات تنگ شده آپ کن...

سلام داداش صابر عزیز
من خیلی کوچک تر از اونم که دل کسی برام تنگ بشه...
خاک کف پاتم...
یه مدته درگیرم ... یه سری مشغله کاری و دل مشغولی دست به دست دادن تا زمان و حالی برام نمونه تا بیام نت...
ایشالا این روزا همه چیز روبه راه میشه و من رو خیلی رو خط میبینی..
تو آقایی خودت رو ثابت کرده بودی
قربون اون معرفتت که حال ما رو میپرسی...
این روزا روزای خوبین لحظه ای مارم دعا کنین

مهراز چهارشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:40 ق.ظ

اوه لالا!!

باز این دوتا شرووووووووع کردن..........

مهراز خوب ، مگه ما چند تا صابر گل داریم...


همیشه تو زندگی باید شروع کرد... پایان با خدا

مهراز جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ق.ظ

سلام مرسی که سر زدی

بازم آپ. یعنی الان می خوام آپ کنمم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد