دنیایی هستی برای خودت!

 

 

 

 

زمستان آمد ، 

 20 فروردین از آن من بود اما ،  

چرا غمگین است جوان شمال ، کودک بهار ! خشک میشوم به وسعت شکنندگی و تنهایی شاخه های در سوز خفته نارون در دی انتظارت 

بهار وجودت را انتظار کشیدن طولانیست -  

منتظرت می مانم اماهرروز به گناه آغشته تر میشوم ...  

بیا که وجود مبارکت مرا ترک دنیاست...  

بیا که وجودت گناهانم را همچو برگهای پاییزی بریزد...

از خداوند عاجزانه طلب می کنم که بیایی ... 

یا مهدی